فوائد پيشواي غايب
وجود مخفيانه آن چشمه چه سودي براي عموم مردم دارد و مردم چگونه از وجود پنهان او بهره مند مي شوند؟ اين سؤال تنها امروز براي ما مطرح نيست بلكه از روايات استفاده مي شود كه حتي پيش از تولد حضرت مهدي عليه السلام در عصر امامان نيز مطرح بوده و ائمه اطهار با آغوش باز به آن پاسخ مي داده اند.
نمونه هاي روائي
1. جابر بن عبدالله انصاري از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله پرسيد: آيا شيعه در زمان غيبت از فيوضات قائم آل محمد صلي الله عليه و آله برخوردار مي شوند؟ پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «آري، قسم به پروردگاري كه مرا به پيامبري برگزيد، از وي نفع مي برند و از نور ولايتش كسب نور مي كنند، همچنان كه از خورشيد استفاده مي كنند هنگامي كه در پشت ابرها قرار گيرد.» (1)
2. از امام سجاد عليه السلام پرسيدند: شيعيان در زمان غيبت از وجود حضرت ولي عصر عليه السلام چگونه استفاده مي كنند؟ فرمود: «آنچنان كه از خورشيد استفاده مي شود، هنگامي كه در پشت ابرها پنهان گردد.»
3. امام باقر عليه السلام فرمود: «از روزي كه خداوند متعال حضرت آدم را آفريده تا روز قيامت زمين خالي از حجت نبوده و نخواهد بود، يا حجت ظاهر و روشن و يا غايب و پنهان.» راوي پرسيد از امام غايب چگونه استفاده مي شود؟ فرمود: «آن چنان كه از خورشيد هنگامي كه پشت ابر است استفاده مي شود.» (2)
4. در توقيع مباركي كه از ناحيه مقدسه امام زمان عليه السلام توسط دومين نائب خاص، محمد بن عثمان به اسحاق بن يعقوب صادر شده است چنين نوشته شده: «اما چگونگي استفاده مردم از من مثل استفاده آن ها از خورشيد هنگامي كه در پشت ابر پنهان شود مي باشد.» (3)
نكته اساسي اين جاست كه چرا امام زمان عليه السلام در زمان غيبت به خورشيد پنهان در پشت ابر تشبيه شده است؟
وجوه شباهت امام زمان عليه السلام به خورشيد پشت ابر
1. خورشيد در منظومه شمسي مركزيت دارد و كرات و سيارات به دور او در حركتند، چنان كه وجود گرامي حضرت حجت عليه السلام در نظام هستي مركزيت دارد. «ببقائه بقيت الدنيا و بيمنه رزق الوراء و بوجوده ثبتت الارض و السماء; (4)
به بقاي او دنيا باقي است و به يمن وجود او بقيه موجودات روزي داده مي شوند و به واسطه وجود او زمين و آسمان پايدارند.»
2. خورشيد در اين مجموعه منافع فراواني دارد مانند: جاذبه كه مايه ثبات و بقاي نظام است، گرما و حرارت كه پشت انبوه ابر غليظ نيز به زمين مي رسد و نيز باد و باران، روئيدن گياهان و امثال آن از بركت تابش خورشيد است كه ابرگرفتگي در آن اثر مهمي ندارد. بله، نورافشاني از پشت ابر كمتر خواهد بود. بدين ترتيب ابرگرفتگي فقط يكي از منافع آفتاب را تقليل مي دهد، نه اين كه از بين ببرد. امام زمان عليه السلام نيز غير از حضور عادي اش در ميان مردم منافع فراواني براي مردم دارد كه در پرتو وجود حضرتش از وجود او استفاده مي برند.
3. ابر هرگز آفتاب را نمي پوشاند بلكه ما را مي پوشاند، در نتيجه ما را از ديدن آن محروم مي كند، نه آن كه در منفعت رساني آن خلل ايجاد كند. چگونه مي توان گفت كسي كه عالم وجود در قبضه قدرت اوست و مي تواند هر لحظه اي در هر جا حضور داشته باشد، غايب است؟
كي رفته اي ز دل كه تمنا كنم تو را كي بوده اي نهفته كه پيدا كنم تو را
غيبت نكرده اي كه شوم طالب حضور پنهان نگشته اي كه هويدا كنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدي كه من با صد هزار ديده تماشا كنم تو را (5)
4. پوشاندن ابر اختصاص به كساني دارد كه در زمين هستند نه كسي كه بر فراز ابر حركت مي كند. غيبت آن حضرت نيز براي كساني است كه به دنيا و طبيعت چسبيده اند، اما كساني كه بر ابر شهوات و غبار هواهاي نفساني پا مي گذارند و در آسمان معنويت پرواز مي كنند هر لحظه كه بخواهند در حضور هستند.
جمال يار ندارد نقاب و پرده ولي غبار ره بنشان تا نظر تواني كرد (6)
5. آفتاب لحظه اي از نورافشاني غفلت نمي كند. هر كس به اندازه ارتباطي كه با خورشيد دارد از نور آن بهره مي برد و اگر بتواند همه موانع را كنار بزند و در برابر آفتاب بنشيند، بهره كاملي مي برد. چنان كه حضرت ولي عصر مجراي فيض الهي است و در اين جهت فرقي بين بندگان خدا نمي گذارد ليكن هر كس به اندازه ارتباط خود استفاده مي برد. (7)
فايده تكويني و تشريعي
فوايد وجود امام زمان عليه السلام را مي توان به دو قسم تكويني و تشريعي تقسيم نمود. در فايده تكويني شناخت و عدم شناخت دخالت ندارد، بلكه مسلمان و كافر، همه به طور مساوي از آن بهره مند هستند. ولي در فايده تشريعي، شناخت و معرفت، در استفاده از وجود حجت الهي دخالت مستقيم دارد، هر چه انسان نسبت به وجود امام عصر عليه السلام شناخت كامل تري داشته باشد و به ايشان عشق و علاقه بيشتري نشان دهد، بهره مندي او از وجود ايشان بيشتر است.
فوايد تكويني امام زمان عليه السلام
1 - واسطه فيض:
خداوند متعال، نظام دنيا را به گونه اي قرار داده است كه بدون وجود امام عليه السلام امكان زندگي روي زمين وجود ندارد، چرا كه زمين به بركت امام عليه السلام قرار و آرام پيدا كرده است.
شواهد نقلي اين مطلب بسيار است. به عنوان نمونه امام باقر عليه السلام فرمود: «جعلهم الله اركان الارض ان تميد باهلها; (8)
خداوند ايشان را اركان زمين قرار داده تا اهلش را به اضطراب و تزلزل در نياورد.»
امام صادق عليه السلام فرمود: «جعلهم الله اركان الارض ان تميد بهم; (9)
خداوند ايشان را اركان زمين قرار داده است، تا اين كه آن ها را به تزلزل و اضطراب نيندازد.»
پس اگر امام نباشد، زمين قرار و آرامش نخواهد داشت. خداوند به وسيله اهل بيت عليه السلام زمين را مستقر ساخته، تا در آن آرامش برقرار شود.
امام صادق عليه السلام وضعيت دنيا را بدون امام و حجت خدا چنين ترسيم مي كند:
«لو بقيت الارض بغير امام لساخت; اگر زمين بدون امام بماند فرو مي ريزد.» (10)
البته بايد بدانيم كه نه تنها زمين، بلكه آسمان هم به بركت امام عليه السلام نگه داشته شده است. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در روايتي كه يكايك امامان را به جابر معرفي فرمودند، تصريح كرده اند كه:
«بهم يمسك الله السماء ان تقع علي الارض الا باذنه و بهم يحفظ الله الارض ان تميد باهلها; خداوند به وسيله ايشان، آسمان را از اين كه بدون اجازه او بر زمين افتد، نگه مي دارد و به وسيله ايشان زمين را حفظ مي كند كه اهل خود را به تزلزل در نياورد.» (11)
افتادن آسمان به زمين نشانه به هم خوردن نظام آفرينش است.
نه تنها نظام آسمان و زمين به بركت امام باقي است، بلكه بقيه اموري كه براي حيات انسان ضرورت دارد نيز متوقف بر وجود امام عليه السلام است.
امام صادق عليه السلام فرمود: «بنا اثمرت الاشجار و انيعت الثمار و جرت الانهار بنا ينزل غيث السماء و ينبت عشب الارض; (12)
به سبب ما درختان ميوه مي دهند و ميوه ها به ثمر مي رسند و رودها جاري مي شوند، و به سبب ما باران از آسمان مي بارد و گياهان و سبزيجات زمين مي رويند.»
بنابراين بهره بردن از هر يك از نعمت هاي الهي، موكول به نعمت وجود امام عليه السلام است و به واسطه وجود مقدس ايشان، همه موجودات زنده (اعم از گياهان و حيوانات و انسان ها) مي توانند زنده و باقي بمانند. اين نوع انتفاع از امام عليه السلام متفرع بر شناخت آن حضرت نيست. افراد، چه امام را بشناسد و چه نشناسند، چه تسليم ايشان بشوند و يا هيچ اعتقادي به ايشان نداشته باشند، به بركت وجود او بر روي زمين سكونت داشته و از نعمت هاي مختلف آن بهره مند مي گردند. (13)
2 - نفوذ روحاني
يك رهبر بزرگ آسماني خواه پيامبر صلي الله عليه و آله باشد يا امام، علاوه بر تربيت تشريعي كه از طريق گفتار و رفتار و تعليم و تربيت عادي صورت مي گيرد، يك نوع تربيت روحاني و از راه نفوذ معنوي در دل ها و فكرها دارد كه مي توان آن را تربيت تكويني نام گذاشت. در اينجا الفاظ و كلمات و گفتار و كردار كار نمي كند بلكه تنها جاذبه و كششي دروني مؤثر است.
در حالات بسياري از پيشوايان بزرگ الهي مي خوانيم كه گاه بعضي از افراد منحرف و آلوده با يك ارتباط مختصر با آن ها به كلي تغيير كرده و مسير خود را عوض مي كردند.
اين دگرگوني سريع و همه جانبه، آن هم با يك نگاه و تماس مختصر، نمي تواند نتيجه تعليم و تربيت عادي باشد، بلكه معلول يك اثر رواني نامرئي و يك جذبه ناخودآگاه و قهري است كه گاهي از آن به نفوذ شخصيت نيز تعبير مي شود.
داستان برخورد اسعد بن زراره بت پرست با پيامبر صلي الله عليه و آله در كنار خانه كعبه و تغيير سريع طرز تفكر او و يا داستان سرگذشت زن خواننده اي كه هارون او را به گمان خام خود براي منحرف ساختن ذهن امام كاظم عليه السلام به زندان اعزام داشته بود، و منقلب شدن روحيه او در يك مدت كوتاه، تا آنجا كه قيافه و طرز سخن و منطق او هارون را به حيرت و وحشت افكند و داستان هاي ديگري از اين قبيل نمونه هايي از همين تاثير ناخودآگاه است كه مي توان آن را شعبه اي از «ولايت تكويني » پيامبر صلي الله عليه و آله يا امام عليه السلام دانست.
وجود امام غايب در پشت ابرهاي غيبت نيز اين اثر را دارد كه از راه اشعه نيرومند و پردامنه ولايت، دل هاي آماده را تحت تاثير جذبه معنوي و روحاني خود قرار داده و به تربيت و تكامل آن ها بپردازد.
ما قطب هاي مغناطيسي زمين را با چشم خود نمي بينيم ولي اثر آن ها را بر روي عقربه هاي قطب نما مشاهده مي كنيم كه در دريا راهنماي كشتي و در صحراها و آسمان راهنماي هواپيما و وسائل ديگر است تا در سراسر كره زمين از بركت اين امواج مغناطيسي، ميليون ها مسافر راه خود را به سوي مقصد پيدا كرده و از سردرگمي رهائي يابند.
آيا تعجب دارد اگر وجود امام عليه السلام در زمان غيبت با امواج جاذبه معنوي خود، افكار و جان هاي زيادي را كه در دور يا نزديك قرار دارند هدايت كند، و از تحير رهائي بخشد؟
نبايد فراموش كرد كه همان گونه كه امواج مغناطيسي زمين روي هر آهن پاره بي ارزشي اثر نمي گذارد، بلكه روي عقربه هاي ظريف و حساس قطب نما كه آب مغناطيسي خورده اند و يك نوع سنخيت و شباهتي با قطب فرستنده امواج مغناطيسي پيدا كرده اند اثر مي گذارد، همينطور جذبه روحاني قطب عالم امكان بر دل هاي پاكي كه با طهارت ظاهري و باطني، آمادگي پيدا كرده اند، اثر گذاشته و آن ها را به رشد و تعالي مي رساند. (14)
فايده هاي تشريعي امام غايب
اين جهت از نعمت بودن امام بستگي به معرفت و شناخت نسبت به ايشان دارد. هر كس بخواهد از اين نعمت استفاده كند، بايد در مرحله اول امام را بشناسد و سپس تسليم شده و در امور روزانه خود رضايت و توجه آن حضرت را مد نظر خود داشته باشد. به عبارتي جنبه تشريعي نعمت بودن امام، بدون عمل اختياري افراد، تحقق نمي يابد. نمونه هايي از فوائد تشريعي امام غايب را بررسي مي كنيم:
1 - اميدبخشي:
ايمان به مهدي غايب و انتظار ظهور امام زمان عليه السلام، مايه اميدواري و آرامش دل هاي مسلمين است و اين اميدواري يكي از بزرگترين اسباب موفقيت و پيشرفت در راه رسيدن به هدف مي باشد. هر گروهي كه روح ياس و نااميدي خانه دلشان راتاريك نموده باشد و چراغ اميد و آرزو در آن نتابد، هرگز روي سعادت را نخواهند ديد.
اوضاع آشفته و اسف بار جهان و سيل بنيان كن ماديت و كسادي بازار علوم و معارف و محروميت روزافزون طبقه ضعيف و توسعه فنون استعمار و جنگ هاي سرد و گرم و مسابقه تسليحاتي جهاني، خيرخواهان بشر را مضطرب كرده است، به طوري كه ممكن است گاهي در اصل قابليت اصلاح بشر ترديد نمايند. تنها روزنه اميدي كه براي بشر مفتوح است و يگانه برق اميدي كه در اين جهان تاريك جستن مي كند، همان انتظار فرج و فرا رسيدن عصر درخشان حكومت توحيد و نفوذ قوانين الهي است.
انتظار فرج قلب هاي مايوس و لرزان را آرامش بخشيده و مرهم دل هاي زخمدار طبقه محروم مي گردد.
نويدهاي مسرت بخش حكومت توحيد عقايد مؤمنين را نگهداري نموده، در دين پايدارشان مي كند.
ايمان به غلبه حق، خيرخواهان بشر را به فعاليت و كوشش وادار مي نمايد.
استمداد از آن نيروي غيبي، انسانيت را از سقوط در وادي هولناك ياس و نااميدي نجات مي دهد.
ايمان به مهدي موعود، آينده روشن و فرح بخشي را براي مسلمانان بالاخص شيعيان مجسم نموده، روح ياس و شكست را از آنان سلب نموده، به كار و كوشش در راه رسيدن به هدف ترغيبشان مي كند.
2 - پاسداري از آئين خدا:
با گذشت زمان و پيدايش سليقه هاي مختلف و آميختن آن ها با مسائل مذهبي و گرايش هاي متفاوت به سوي برنامه هاي ظاهر فريب مكتب هاي انحرافي، و دراز شدن دست مفسده جويان به سوي مفاهيم آسماني، اصالت پاره اي از اين قوانين از دست رفته و دستخوش تغييرات زيان باري مي گردد.
اين آب زلال كه در قالب دين الهي از آسمان نازل شده، با عبور از مغزهاي اين و آن، تدريجا بعضي از قوانين آن از مسير واقعي خارج گرديده و صفاي نخستين خود را از دست داده است و اين نور پر فروغ و هدايت گر با عبور از شيشه هاي ظلماني افكار تاريك و ضيق بشر، بي رنگ و كم فروغ شده است. در اين فرض آيا ضروري نيست كه در ميان جمع مسلمانان كسي باشد كه مفاهيم دائمي تعاليم اسلامي را در شكل اصليش حفظ و براي آيندگان نگهداري كند؟
مگر مجددا وحي آسماني بر كسي نازل مي شود؟ مسلما خير، موضوع وحي با مساله خاتميت براي هميشه بسته شد. پس چگونه بايد آئين اصيل اسلامي حفظ گردد، جلوي تحريفات و تغييرها و خرافات گرفته و براي نسل هاي آينده محفوظ بماند؟ آيا جز اين است كه بايد اين كار توسط يك پيشواي معصوم ادامه يابد؟ خواه آشكار و مشهور باشد يا پنهان و ناشناس.
معمولا در هر موسسه مهمي «صندوق آسيب ناپذيري » وجود دارد كه اسناد مهم آن موسسه را در آن نگهداري مي كنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند، يا هرگاه آتش سوزي در آن جا روي دهد از خطر حريق مصون باشد كه اعتبار و حيثيت آن موسسه ارتباط نزديكي با حفظ آن اسناد و مدارك دارد. (15)
قلب امام و روح بلندش صندوق آسيب ناپذيري براي حفظ اسناد آئين الهي است كه همه اصالت ها و واقعيت هاي نخستين و ويژگي هاي آسماني اين تعليمات را در خود نگهداري مي كند تا حجت هاي الهي باطل نگردد.
3 - تصرف امام در كارها:
تصرف امام زمان عليه السلام در كارها به واسطه وكلاء خاص يا عام است. بديهي است كه رئيس و سرپرست قومي لازم نيست كه شخصا در امور مداخله كند، بلكه سيره رهبران هميشه بر اين منوال بوده كه با واسطه در امور دخالت مي كردند. رسول اكرم صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام از طرف خود در شهرهائي كه حاضر نبودند، نمايندگاني را منصوب مي كردند، همچنين ائمه ديگر در زمان خودشان در شهرهاي مختلف وكلائي داشتند.
امام غايب; مهدي موعود نيز به اين طريق كارهاي مردم را سرپرستي مي كند و لذا در زمان غيبت صغري وكلاء خاصي را براي رسيدگي به امور مردم معين فرمود و مقام نيابت خاصه را به آن ها عنايت كرد و در زمان غيبت كبري به طور عام فقهاء و علماء عادل را كه دانا به احكام الهي هستند براي قضاء و فصل خصومات و حفظ مصالح عامه مسلمين نصب و تعيين فرموده كه مراجع امور مسلمانان باشند. (16)
چنانكه در برخي احاديث از امام عصر عليه السلام رسيده است كه آن حضرت در توقيع مبارك چنين فرمودند:
«و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجة الله; (17)
در رويدادهاي تازه به راويان حديث ما (علماء و مجتهدين) رجوع كنيد، زيرا آنان حجت من بر شما مي باشند و من حجت خدا هستم.»
و نيز در توقيع ديگر فرموده است: «فاما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه، مخالفا علي هواه مطيعا لامر مولاه فللعوام ان يقلدوه; (18)
مردم از فقيهاني كه بر نفس خود مسلط اند و حافظ دين و مخالف هواي نفس و مطيع امر مولاي خود مي باشند، تقليد كنند.»
پاورقــــــــــــــــــــي
--------------------------------------------------------------------------------
1) بحار الانوار، چاپ قديم، ج 13، ص 129; كمال الدين، ج 1، ص 253.
2) بحار الانوار، ج 52، ص 92; كمال الدين، ج 1، ص 207.
3) احاديث الامام المهدي (عج)، ج 4، ص 294; كمال الدين، ج 2، ص 322; غيبت، شيخ طوسي، ص 117.
4) مفاتيح الجنان، دعاي عديله.
5) ديوان حافظ، ص 195، غزل 144.
6) فروغ بسطامي.
7) عصاره خلقت، آيت الله جوادي آملي، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، ص 85.
8) اصول كافي، كتاب الحجة، باب ان الائمه هم اركان الارض، ج 1.
9) اصول كافي، كتاب الحجة، باب ان الائمه هم اركان الارض، ج 1.
10) اصول كافي، كتاب الحجة باب ان الارض لا تخلو من الحجة، ج 10.
11) بحار الانوار، ج 27، ص 120.
12) اصول كافي، كتاب الحجة، باب النوادر، ج 5.
13) آفتاب در عزيمت، سيد محمد بني هاشمي،انشارات ميقات، ص 115.
14) حكومت جهاني مهدي عليه السلام، آيت الله مكارم شيرازي، انتشارات مدرسه الامام علي بن ابيطالب، ص 261.
15) همان، ص 257.
16) آخرين تحول با حكومت ولي عصر عليه السلام، نشر كوكب، چاپ چهارم، ص 79.
17) وسائل الشيعه، ج 18، ص 101; احتجاج طبرسي، ج 2، ص 283.
18) وسائل الشيعه، ج 18، ص 95، حديث 20، باب 10.