سالها می گذرد حادثه ها می آید انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
بسم رب الشهدا والصدیقین
"امام خمینی پیامبر تازه ای نبود، اما از یاداوران بود"
انما انت مذکر.
عظمت مردانی چون او، در دایره ی تصور و خیال هم
نمی گنجد، چه رسد به دست عاجز واژه ها!
آمده بود تا فطرت های زنده به گور شده ی عصر ما را
از جاهلیت مدرن نجات دهد.
راه هایی را به آسمان گشود که قبل او کسی از آنها عبور نکرده بود.
او فراتر از زمان و مکان، دل ها را - از گذشته تا اینده – مسخر خویش ساخت.
از قبیله انبیاء بود که مثل نوری درخشید، چشم ها را خیره و عقل ها را مبهوت ساخت.
"خمینی" کلمه ای است که جز با عشق، تفسیر نمی شود.
در سوگ یار
همه دست به دعا برداشته بودند.
امام خمینی(ره) چند بار دچار حمله های قلبی سبک
و سنگین شده و پیوسته تحت مراقبتهای ویژه طبی
و ... بودند، ولی بااین حال حتی شب قبل از عمل،
با وجود سرمهای غذایی و دارویی و ضعف مفرط، از مطالعه و قرائت قران و تهجدو نماز شب
غافل نمانده و حاضر نبود لحظه ای، هر چند کوتاه و گذرا از عمر خود را بیهوده بگذراند.
گوهر عمر بدین خیرگی ازدست مده آخر این در گرانمایه بهایی دارد
...ناگهان اعلام شد که مظهر تمام ارزشها و آرزوها
چشم از این سراچه ترکیب فرو بسته و به رفیق اعلی
پیوسته است، اما این حقیقت در ظروف باور مردم
مشتاق در نمی گنجید ویارای آن را نداشتند که این
واقعه تلخ را به خویشتن بقبولانند.
فاجعه سخت سنگین بود و واقعه بس عظیم، مردم
پیشوا و امامی را از دست داده بودند که تجسم همه ی ارزشها و آرمانهای متعالی
آنان بود. از این رو آسیه سر و مجنون وار به سرو سینه می زدند و
شوریده و بی خویش فریاد می کشیدند و دردمندانه خوناب سرشک از دیده می باریدند
و از خویش می رفتند و همگان دیدند که خاک آرامگاه آن پیرمراد را
چون توتیا به دیده می کشیدند و آن مطاف دلدادگان را با آب دیده شست و شو
می کردند؛ آری مگر می توان عشق را جز با اشک تفسیر کرد؟
او رفت و به ملکوت اعلی پیوست ، اما اندوهی جاودانه و میراثی ابدی بر جای گذاشت
و نقشی از عظمت و افتخار بر لوح زمان رقم زد که هرگز زائل شدنی نیست.
زنده تر از تو کسی نیست، چرا گریه کنیم؟
مرگمان باد و مباد آنکه ترا گریه کنیم
هفت پشت عطش از نام زلالت لرزید
ما که باشیم که در سوگ شما گریه کنیم؟
ما به جسم شهدا گریه نکردیم، مگر
می توانیم به جان شهدا گریه کنیم؟
گوش جان باز به فتوای تو داریم، بگو
با چنین حال بمیریم و یا گریه کنیم؟
ای تو با لهجه خورشید سراینده ما
ما تو را با چه زبانی به خدا گریه کنیم؟
آسمانا! همه ابریم گره خورده به هم
سر به دامان کدام عقده گشا گریه کنیم؟
باغبانا! از تو و چشم تو آموخته ایم
که به جان تشنگی باغچه ها گریه کنیم.
· تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.
· عزیزم، از جوانی به اندازه ای که باقی است استفاده کن، که در پیری همه چیز از دست می رود، حتی توجه به آخرت و خدای تعالی.
· من با اطمینان می گویم اسلام ابرقدرت ها را به خاک مذلت می نشاند.
· شما در دنیا یک نفر مثل آقای خامنه ای که متعهد به اسلام باشد و بنای قلبی اش این باشد،که به این ملت خدمت کند پیدا نمی کنید.
۱-یکی از علمای تهران پیغام داده بود که حضرتعالی از مراجع و صاحبان رساله ای علمیه هستید
و خوب نیست اینقدر زیاد اعلامیه بدهید. گفت: سلام مرا بهشان برسانید و بگویید
من نمی خواهم مرجع شوم، به وظیفه عمل می کنم.
۲- ظهر سیزده خرداد، دوباره از خواب بیدار شد،گفت: اهل بیت بیایند.
خانم و بچه ها و نوه ها دور تخت جمع شدند. همه شان را نگاه کرد. با صدای ضعیفی گفت:راه خیلی سخت است، سعی کنید معصیت نکنید.
بعد گفت: من دیگر با شما کاری ندارم، چراغ را خاموش کنید، هر کدام می خواهید بمانید، هر کدام می خواهید بروید.
چراغ را خاموش کردند، چشمهایش را بست.
۳- رسید بالای سرش، فشار خونش افتاده بود روی پنج.
از نظر پزشکی یعنی مرگ. اکسیژن،سُرم،خون و ...
دو ساعتی طول کشید تا علائم حیاتی ثابت شد.
ملحفه را آهسته تا روی سینه اش بالا کشیدم،چشمش را باز کرد،می خواست بلند شود.
گفتم:آقا چی کار می کنید؟!
آروم گفت: نماز!
سُرم به دستش وصل بود.
گفتم:شما توی فقه مجتهدید، من توی پزشکی. الان از نظر من حرکت برای شما حرامه.
همون طور خوابیده هر دو دستش رو بالا اآورد و آروم گفت: الله اکبر.
۴-در قضیه کاپیتولاسیون آمده بود قم که با امام ملاقات کند.
امام اجازه ملاقات به او نداده بود؛لذا او هم به حضور آقا مصطفی رفته
و گفته بود:اگر امام علیه کاپیتولاسیون حرف می زند مواظب باشد علیه آمریکا حرف زدن خیلی
خطرناک تر از سخن گفتن علیه شاه است. همین باعث شد که امام
در آن سخنرانی خود فرمودند:
"رئیس جمهور آمریکا بداند که امروز در پیش ملت ما از منفورترین افراد بشر است،
امروز تمام گرفتاری های ما از امریکاست." و شدیدترین حمله ها را به آمریکا کردند.